۱۳۹۷ آذر ۲۲, پنجشنبه

مجاهد شهید حسین محمدخواه


مشخصات مجاهد شهید حسین محمدخواه
محل تولد: اراک
تحصیلات:‌ دانشجو
سن: -
محل شهادت: کرج
تاریخ شهادت: 1367

متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

یاران برنا، چه فاتحانه رفتند
جوان خاطرانی، جوانشیر، که سرخی رگهاشان را
هدیه تراندن شبی تاریک کردند
ستارگانی حقجو که پر درخشش
بر یلدای این میهن تابیدند!

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ آبان ۲۴, پنجشنبه

مجاهد شهید حسن بصیرفخاری


مشخصات مجاهد شهید حسن بصیرفخاری
محل تولد: ساوه
تحصیلات: ديپلم
سن: 31
محل شهادت: پیرانشهر
تاریخ شهادت: 1366

اون روز ديدن عكسش در سيماي مقاومت من رو با خودش بُرد به سالهاي دور و گذشته. خاطرات مثه فيلم از جلوي چشام رد ميشدن. از روزهاي پرتلاطم انقلاب 57، سالهاي افشاگري عليه ديوِ خميني و بعد هم سالهاي زندان و شكنجه تا ديدار مجدد در ارتش آزادي و تا همون روزها… پذيرفتنش اون لحظه اول برام سخت بود. اينكه ديگه او در بين ما نيست! يعني ديگه او رو نخواهم ديد؟!  باز هم گوش كردم! آره خودش بود، خبر واقعيت داشت. حسن در عمليات پيرانشهر شهيد شده بود. برادرم حسن بصير فخاري! از مردم ساده و بيرياي ساوه. 

من و مجاهد شهيد حسن بصير فخاري آشناهاي قديمي بوديم. همشهري بوديم. از سالهاي مبارزات ضدسلطنتي با هم فعاليت داشتيم و در تهران سال آخر تحصيلي دانشسراي راهنمايي رو هم با هم گذرونديم. توي سالهاي انقلاب بارها و بارها نزديك بود حسن جون خودش رو فدا كنه. يادمه  برام از تظاهرات خونين 17شهريور تعريف ميكرد؛ همة نفراتي كه در صفوف جلويي تظاهرات بودند رو به رگبار بسته بودند و حسن به كمك تعدادي ديگه، زخميها و اجساد شهدا رو داخل خونه ها ميكشيدند. در كارهاي جمعي همون زمان مثل كوهنوردي، شركت در جلسات، پخش اعلاميه بطور فعال شركت داشت.

فرازي از زندگي مجاهد شهيد حسن بصير فخاري
حسن بصير فخاري سال 1335 در ساوه، در خانواده اي محروم و زحمتكش به دنيا آمد. او از هفت سالگي مجبور بود براي تأمين مخارج تحصيلش در كوره پزخانه ها كار كند چون شغل پدرش كه كوزه گري بود، كفاف مخارج خانواده را نميداد. از اين جهت بود كه حسن از كودكي با درد و رنج كارگران محروم آشنا شد و خود يكي از آنان بود. خودش در اين باره نوشته است:  
«حدود 12 سال كارگري كردم. از هفت سالگي در تعطيلات تابستان شروع كردم . سر كوره كار ميكردم و ابتدا ماهي چهارو نيم تومان ميگرفتم. بعد از آن هميشه سه ماه تعطيلي را كارگري ميكردم و خرج لباسم را در مي آوردم… در آن مدت آنقدر براي تحصيل و تهيه و نداشتن قلم و كاغذ گريه كردم، آنقدر براي تأمين معاش خود از خدا مرگ خواستم، آنقدر اشك پدر و مادرم را به علت فقر و نداري در حدقة چشمانشان ديدم و آنقدر به علت نداشتن دفتر و كاغذ از معلم كتك خوردم…ولي از اينكه تا به حال در كنار خلق محروم و ستمديده خود بودم افتخار ميكنم و سرم را بالا ميگيرم».

بعد از گرفتن مدرك فوق ديپلم، حسن شغل معلمي را برگزيد و براي خدمت به مردم محروم روستاها عازم شد.

يه ويژگي برجسته حسن، مردمي بودنش بود. عشق و علاقة عجيب وغريبي به مردم داشت. اهالي روستاي نورآباد آشتيان كه حسن در اونجا معلم بود خيلي بهش علاقه داشتن. او رو امين خودشون ميدونستن. براي حل هر مشكل و مسئله اي به او مراجعه ميكردند. بارها شده بود كه روزهاي تعطيل در ده مونده بود و براي مردم روستا با كمك خودشون برق كشي و ساير كارهاي خدماتي رو انجام داده بود. خودش در مورد اون روزها اينطور نوشته:
«سال 58 … من هوادار سازمان مجاهدين شدم. اي كاش زودتر از اين هوادار ميشدم. چون ايدئولوژي مجاهدين يعني درمان همة دردهاي خلق محروم ايران… مدت سه سال معلم راهنمايي بودم و براي بچه هاي روستاي نورآباد آشتيان، نشرية گودنشين و كتابهاي داستان صمد بهرنگي را ميبردم. عجيب به اينكار علاقه داشتم. هميشه از طرف آموزش و پرورش تهديد ميشدم كه چرا بچه ها را منحرف ميكني؟! ولي من هيچگاه گوشم بدهكار اين مسائل نبود. ميگفتند حقوقت را قطع ميكنيم. ميگفتم بكنيد! پخش اعلاميه و شعارنويسي ميكردم. جلوي بازار ساوه نشريه ميفروختم و از مردم براي سازمان كمك مالي جمع ميكردم.»

بخاطر همين كارهايي كه ميكرد، در بين مردم محبوبيت زيادي داشت. توي سالهاي 58-59 وقتي آخوندي به ده اومده بود و عليه حسن حرف زده بود و گفته بود اينها منافق هستن و از اين حرفها، اهالي شديداً به اون آخوند اعتراض كردن و يكي از اونها برگشت به اون آخوند گفت: “ اگه اينها منافق هستند، من حاضرم هميشه پشتشون نماز بخونم.” اون آخوند هم با اين تودهني، فرار رو بر قرار ترجيح داد. يا يكبار اهالي ده رو به اعتراض كشونده بود. به مردم گفته بود، بريد تفرش و درخواست ميز و نيمكت و ساير امكانات رو براي مدرسه بكنيد. روستائيها هم كه از حسن حرف شنوي داشتن، همين كار رو كردن و موفق شدن با اين اقدام اعتراضي امكانات رو  به دست بيارن.

فرداي 30خرداد
حسن بصير فخاري در 31خرداد سال 60 به جرم هواداري از مجاهدين و شركت در تظاهرات دستگير شد. او حدود 4سال در زندانهاي قم، شهرباني و سپاه ِساوه و قزلحصار به سر برد.

زندان شهرباني ساوه - 31خرداد60 تا 10 ديماه 60
«زندان شهرباني مربوط به زندانيان عادي بود. وقتي وارد شدم بعد از چند روز با تمام اونها و جرائمشون آشنا شدم. ما زندانيان مجاهد هم علت دستگيري و اهدافمون رو ميگفتيم، سرودهاي سازمان رو بصورت جمعي ميخونديم و باهم حسابي صميمي شده بوديم.»

يادم مياد توي زندان شهرباني ساوه كه بوديم، يه شب سپاه تظاهرات راه انداخته بود. حدود 40 ـ50نفر اومده بودن پشت در زندان و شعار ميدادند “منافق مسلح اعدام بايد گردد”. زندانيهاي عادي همه به چهره هاي ما نگاه ميكردن تا ببينن عكس العمل ما چيه؟ ما هم ميخنديديم و اينطوري اونها روحيه ميگرفتند. يكي از اقوام حسن كه در سپاه بود، اومد و او رو خواست. ما در جريان نبوديم كه موضوع چيه و براي چي رفت؟ وقتي برگشت از او پرسيدم كجا رفتي؟ گفت: فاميلمون اومده بود و گفت: «من به نمايندگي از طرف سپاه اومدم. حسن توبه كن وگرنه امشب همه تون اعدام ميشيد! جواب مثبت بده!» من هم با خشم بهش پرخاش كردم و گفتم، به خدا قسم با تموم گوشت و پوست و استخونم به سازمان و همة مواضعش ايمان دارم. هر كاري دلتون ميخواد بكنين. اصلاً ما رو بكشيد. من ايمان دارم كه مجاهد برحقه و شما مرتجعيد! بعد هم كلي بحث و اعتراض كرده بود كه آخر سر اون مزدور گفته بود: «بلند شم بروم! تو داري من رو هم منحرف ميكني! عجب آدمهايي هستيد شما!».
رييس دادگاه زندان اونموقع در ساوه مطهري بود. وقتي حسن از دادگاه برگشت گفت، كوتاه نيومدم! چنان سرشون فرياد زدم و از مواضع سازمان دفاع كردم كه قابل تصور نبود. بعد حدود 6ماه به زندان قزلحصار منتقل شديم. حسن هم با ما بود.

زندان قزلحصار- 10 ديماه 60 تا 20 آذرماه 62
«يه راست ما رو زير هشت بردن. چند ساعتي اونجا بوديم. رييس زندان، حاج داود رحماني با چند نفر اومد. از ما پرسيد: چكار كردي؟ گفتيم ما هوادار مجاهدين خلقيم. اونوقت جلاداي معروف به سرخپوست ريختن و بچه ها رو با مشت و لگد حسابي زدند. بعد به بند 7 واحد3منتقل شديم. سلولها تاريك و بدون برق بود، طوريكه حتي جلوي پات رو هم نميديدي. بچه ها با رنگهاي زرد و هيكلهاي لاغر پشت ميله ها بودند. روزها و ماهها بود كه آفتاب نخورده بودند. در سلولهاي دو تا سه نفره بيشتر از سي نفر بودند. با بهانه و بي بهانه بچه ها رو به كابل ميبستن. از ساعت 11شب تا اذان صبح، مرتب كتك بود و داد و فرياد. بعد از32 روز به بند4، واحد1 منتقل شديم. ما فكر ميكرديم به بند عمومي اومديم اما مسئول بند داد زد، فكر نكنيد اينجا عموميه! اينجا مجرده و هيچ كس حق نداره از سلولش بيرون بياد.»

حسن بعد از اون به بند 2منتقل شد و مدت يك سال و چند ماهي اونجا بود. توي همين دوران، روزنامه ها رو قطع كردند. غذا رو كم كردند. همه چيز رو كه بچه ها براي آسايش، سلول رو با اونها زينت داده بودند ميكندند. ساكهاي دستي و جامسواكي كه با چوبهاي زير هشت درست شده بود رو هم خرد ميكردند. قند و نون و بشقاب رو شخصي كردند و اگه به كسي سلام ميكردي ميگفتند كمون تشكيل دادي و زير شكنجه ميبردن.

«حاج داود رحماني رييس زندان قزل حصار ميگفت: «جهنم همين جاست.» جيرة ثابت و روزانه براي زندانيان مقاوم عبارت بود از: رزم ايستاده (سرپا نگهداشتنهاي طولاني)، كابل زدنهاي وحشيانه، آويزون كردن، فوتبال كردن، اونهم در سرماي زير صفر در زيرهشت.»

زندان قزلحصار
حسن هم جزء زندانيان مقاوم بود. بخاطر همين هم جزء اولين نفراتي بود كه براي شكنجه هايي از قبيل بي خوابيهاي طولاني، قفس و قبر رفت. من اولش نفهميدم چرا حسن يه دفعه غيبش زد. تا اينكه بعد از13 روز او رو در سالن ديدم. به زور شناختمش. صورتش استخواني، چهره اش سياه و بسيار لاغر شده بود. پاش هم مي لنگيد. در حاليكه بسيار تعجب كرده بودم، در آغوش گرفتمش و بوسيدمش. يادمه توي اولين حرفهاش گفت: «مگه ميشه به بچه ها خيانت كرد! عشقم اين روزها به بچه ها بيشتر شد.» بعد هم به تدريج ماجرا رو برام تعريف كرد. ازش گزارش داده بودن سردسته، مخ نظامي و خط دهندة بنده. به خاطر همين هم او رو زير شديدترين شكنجه ها برده بودند. 13 شبانه روز بيخوابي، سرپا ايستادن، خوابوندن در قبر به مدت سه شبانه روز بدون غذا، بعد از سه روز هم هر وعده فقط يك قاشق غذا بهش داده بودند. هر وقت تكان ميخورده ماهيچه هاي پاهاش رو به خاطر اينكه جاش هم نمونه، با بطري ميزدند. اونموقع زمستون بود و هوا خيلي سرد بود. توي اين هوا، نصفه شب حسن رو جلوي پنجره و درهاي باز ميبستند. تعريف ميكرد از شدت سرما دندونهام كليد ميشد و خشكم ميزد و بعد بيهوش ميشدم. بعد او رو ميزدند تا به هوش بياد و دوباره سرپا نگهش ميداشتند. چندين بار تا دم مرگ رفته بود. حاج داوود رحماني از او خواسته بود مصاحبه كنه، اما حسن با قاطعيت گفته بود نه! رحماني جلاد هم او رو بلند كرده بود و به زمين كوبيده بود. كه دست حسن شكسته بود، اما با اين وضعيت او رو تا يك هفته به بهداري نبردند و همانطور رهاش كردند. بعد از اين جريان رحماني هر جا او رو ميديد به ديوار زندان و نرده ها ميكوبيدش. كينة عجيبي از او به دل داشت. براي اينكه حسن قاطعانه دست رد به خواسته هاشون زده بود. 

زندان سپاه ساوه، زندان ساحلي قم - 20آذرماه 62 تا آزادي از زندان 
«بعد از قزلحصار، به زندان ساوه منتقل شدم. زندان ساوه 8سلول در ابعاد 1*5/2 متر داشت. با سه اتاقِ بند عمومي. در كانتينر و موتورخونه بچه ها رو به قصد كشت با كابل ميزدند. ما به بند عمومي رفتيم. از همون اول گفتيم بايد ميخمون رو بكوبيم و شروع كرديم. اولش تموم حياط رو كه پر از آجر و خاك و آشغال بود و اصلاً فضاي قدم زدن نداشت، تميز و نظافت كرديم. يك زمين واليبال و فوتبال (گل كوچيك) درست كرديم، با كليه وسايل لازم. بعد محلي براي شستن ظروف درست كرديم. بعد از 8الي9ماه ما رو به قم بردند. در بند 6 كه معروف بود به بند سياسيها. بعد دوباره به ساوه منتقل شديم.»

آزادي از زندان و پيوستن به ارتش
روز بيست آذر63 حسن در حاليكه دوسال از حكمش گذشته بود، بخاطر تلاشهاي بي وقفة پدر و مادرش از زندان آزاد شد. البته بعداز آزادي تا مدتها زيرنظر سپاه بود و از كشور ممنوع الخروج بود. هر جا ميرفت بايد كه آدرس، مسير، خونه و شمارة تلفن اون محل رو به سپاه ميداد. اما حسن پشت اين چيزها هرگز متوقف نشد.

حسن این دوران را اینطور تعریف کرده بود: «در اين دوران به مدت يك و نيم سال قطع بودم. در اين دوران تنها فكر و ذكرم وصل به سازمان بود و مخارجم رو  با كارگري كردن در رادياتورسازي و لوله فروشي و بنايي تأمين ميكردم. تا اينكه در اواخر ديماه 64، توسط يكي از برادران كه از زندان قم فرار كرده بود و سرنخ ما رو داشت به سازمان وصل شدم و خدا ميدونه كه از شدت خوشحالي در پوستم نميگنجيدم. اصلاً مدتي بود خوابم نميبرد. مسئوليتم در اون دوران وصل بچه هايي بود كه قطع شده بودند و ارتباطم بصورت تلفني و پيام راديويي بود.»

حسن توي اين مدت چندين نفر از مجاهدين رو تلفني به سازمان وصل كرد تا اينكه يك روز به خود او هم گفته شد كه عازم منطقة مرزي بشه. حسن هم راهي شد و از طريق تركيه به سازمان در منطقة مرزي پيوست.

حسن می گوید: «من خوشحالتر شدم. در صورتي كه خانواده ام شديداً به وجود من نياز داشتند، به سمت منطقه به راه افتادم. وقتي ميخواستم از خونه خارج بشم و از مادرم خداحافظي كردم، ديدم اشك توي چشماش حلقه زده بود…».

قطرات اشك مادر اگرچه دلِ پُرشفقتِ حسن را بسيار به درد آورد؛ دردي كه آنرا در سطرهاي دستنوشته هاي او بخوبي حس ميكنيم؛ اما مانعِ پيوستن اين قطره به دريايِ مقاومت و ايستادگي در برابر رژيمِ خونريزِ آخوندي نشد. اشكِ مادر، عزمِ حسن را براي پيوستن به ارتشِ آزادي جزمتر كرد. چرا كه او آسايشِ مادر را در رهايي و آزادي هميشگيِ مامِ ميهنش ميديد! 

قسمتي از تقاضا نامة مجاهد شهيد حسن بصير فخاري براي پيوستن به تيمهاي عملياتي 
«… به اين نتيجه و ايمان رسيده ام كه بايد به پاس تمام خونهاي به ناحق ريختة شهداي گرانقدر خلق به پاي آزادي و استقلال ميهن ستم زده مان و اسارت دو نظام شاه و خميني خائن و جلاد، تنها حسين گونه و با تواني صدچندان ميتوان سينه دشمنان خلق را براي رهايي خلق و ميهن نشانه رفت و يكي بعد از ديگري سدكنندگان راه رهايي را از پيش پاي برداشت.»

حسن شيداي آزادي مردمِ ميهنش بود. او رايحة ايمان به راه رو استشمام كرده بود و به تحقق آزادي باور داشت. حسن سيمايِ چركينِ شب رو باور نداشت و به نورِ آزادي دلبسته بود. او به حقيقتِ فردا عشق ميورزيد. ما هم به همين دلداريم؛ و اينطوريه كه عشق ورزي به حقيقت، انسان رو مثلِ خودِ حقيقت شکست ناپذير ميكنه. به همين خاطر بود كه وقتي با مزدوران رژيم رو در رو شد، در يك نبرد قهرمانانه به عهد خودش وفا كرد و خون خودش رو در راه آزادي مردم هديه كرد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ مهر ۲۵, چهارشنبه

مجاهد شهید مهرداد ملاحسینی


مشخصات مجاهد شهید مهرداد ملاحسینی
محل تولد: محلات
تحصیلات: دانشجو
سن: 27
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1360

مریم رجوی: جوانان دلیر و قیام‌آفرین در سراسر میهن اسیر را فرا می‌خوانم که برای واداشتن سران رژیم، به‌ انتشار اسامی کامل قتل‌عام‌شدگان و نشانی مزارهای آنها و اسامی جلادان این کشتار، دست به اعتراض بزنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ مهر ۲۱, شنبه

مجاهد شهید محمد جواد حمصی


مشخصات مجاهد شهید محمد جواد حمصی
محل تولد: اراک
تحصیلات: دانشجو
سن: 26
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1361

مریم رجوی: خونهای مجاهدین و مبارزین آرمانخواه، هرگز از جوشش بازنمی‌ماند و در تمام این سالیان، روح عصیان و اعتراض جامعه ایران در پیکار با رژیم ولایت فقیه بوده است.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ مهر ۱۶, دوشنبه

مجاهد شهید مهناز یوسفی لویه


مشخصات مجاهد شهید مهناز یوسفی لویه
محل تولد: ساوه
تحصیلات:‌ ديپلم
سن: 27
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت:1367

مریم رجوی: دادخواهی شهیدان قتل‌عام یکی از مهم‌ترین مطالبات سیاسی مردم ایران از رژیم آخوندی است. این دادخواهی امروز، تمامیت رژیم را به‌چالش کشیده است. سردمداران رژیم نه جرأت دارند که از فتوای خمینی برای قتل‌عام مجاهدین دفاع کنند، نه‌می‌توانند از این جنایت بزرگ فاصله بگیرند زیرا همگی مستقیم یا غیرمستقیم در آن مشارکت داشته‌اند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ مهر ۱۴, شنبه

مجاهد شهید حسین خلوصی


مشخصات مجاهد شهید حسین خلوصی
محل تولد: اراک
شغل: -
سن: -
تحصیلات: -
محل شهادت: -
تاریخ شهادت: 1361

متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی: از عموم هموطنان می‌خواهم در کارزار ملی جمع‌آوری اطلاعات شهیدان، پیدا کردن مزارهای پنهان‌شده، و افشای آخوندها و جلادان دست‌اندرکار این جنایت، فعالانه مشارکت کنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید حسن قربانی


مشخصات مجاهد شهید حسن قربانی
محل تولد: اراک
شغل: -
سن: 25
تحصیلات: -
محل شهادت: مسجد سلیمان
تاریخ شهادت: 1360

متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی: از خانواده‌های شهیدان و زندانیان سیاسی می‌خواهم که با حضور بر سر مزار شهیدان، حق پایمال‌شده خود برای برپایی مراسم بزرگداشت فرزندان قهرمان خود را به رژیم آخوندی تحمیل کنند. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ مرداد ۲۴, چهارشنبه

مجاهد شهید پروانه موذنی



مشخصات مجاهد شهید پروانه (پروین) موذنی
محل تولد: اراک
تحصیلات: دانشجو
سن: 24
محل شهادت: شیراز
تاریخ شهادت: 1363

متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی: درود بر سربداران و قهرمانان قتل‌عام ۶۷ که به این رژیم نه گفتند و از همان روز بر تمامیت این رژیم فاسد و ضدبشر مهر سرنگونی حتمی زدند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ مرداد ۱۶, سه‌شنبه

مجاهد شهید سید حسین فاطمی


مشخصات مجاهد شهید سید حسین فاطمی
محل تولد: ساوه
تحصیلات: ليسانس
سن: 31
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1367

 زندگینامه سید حسین فاطمی
حسین در سال ۵۷همراه مردم در قیام ضدسلطنتی شرکت داشت. یکبار بهنگام ورود به دانشگاه، گارد دانشگاه که جلوی درب، دانشجویان را بازرسی می‌کرد، لای کلاسور حسین نواری را بر ضد رژیم می‌بیند که حسین در لحظه نوار را بین درختهای دانشگاه پرتاب می‌کند، اما او را دستگیر کرده و به زندان می‌برند. حسین اواخر دوران سرنگونی شاه، بعد از ۳ماه از زندان آزاد شد و در همان سالها بود که با سازمان آشنا شده وشناختش نسبت به سازمان عمیق تر شد.
درساوه فعالیت می‌کرد و در توزیع نشریه و... فعال بود. او کتابخانه کوچکی در وسط شهر با چند تن از بچه‌ها تشکیل داده بود، تا این‌که قبل از سال ۶۰چماقدارهای رژیم حمله کردند وکتابخانه را به آتش کشیدند. و او از آنجا که فرد شناخته شده ای در شهر ساوه بود، از بعد از ۳۰خرداد ۶۰تحت تعقیب بود، تا این‌که در ۱۳آبان ۶۰به هنگام ورود به کلاس درس در تهران دستگیر و به ۲سال زندان محکوم شد. اما وقتی سر ۲سال خواست آزاد شود، توسط یکی از بچه‌های شهر به‌نام حجت توتونچی که تواب شده بود لو داده شد و چون گفته بود که حسین اسلحه داشته مجدداً حسین زیر بازجویی و شکنجه قرار می‌گیرد او بعد از ۵سال که زیر بازجویی بود به ۱۵سال زندان محکوم شد. بعداً با تلاش خانواده به شهرستان منتقل شد. در سال ۶۵دوبار به او مرخصی داده بودند و به خانه آمده بود. بعد از ۳ماه به سازمان وصل شد ویکبار که مرخصی آمده بود شبانه از خانه همراه همسر وفرزند و یک خواهر وبرادرم خارج می‌شود تا این‌که در اردیبهشت ۶۶بعداز وصل در مرز زاهدان، چاه بهار دستگیر و به اوین منتقل می‌شود... تا همین اواخر که حسین جزو اعدامیهای اخیر قرار گرفت. مادرم به او می‌گوید کمی کوتاه بیا تا ترا به شهرستان بیآورند، در جواب گفته بود که از من مصاحبه می‌خواهند و من این کار را نمی‌کنم. من بی شخصیت وبی هویت نیستم. ضمن این‌که اینها دروغ می‌گویند. یکبار هم در اوین، خواهرم در ملاقات به حسین گفته بود که آرزو دارم که هرچه زودتر آزاد بشوی وبیرون بیایی. بعد حسین در نامه ای به او نوشته بود که برای به د ست آوردن آرزو باید تلاش وکوشش کرد و نه این‌که نشست. بدینوسیله خواسته بود بفهماند که همینطوری بنشینی، چنین کاری ممکن نیست. حسین محکم واستوار بود.
مدت ۷سال در اوین وقزلحصار در بند ۳و ۱با مقاومت، سر سختی به‌سر برد و در مقابل دشمن دجال و ضدبشر سر فرود نیآورد وسرانجام به عهد وپیمان خودش وفا کرد. حسین سال چهارم پزشکی بود. در تهران درس می‌خواند. یکبار مادرم قبل از دستگیری به او می‌گوید که پسرم توکه شغل بسیار خوب وبا شرافتی داری، دنبال این کارها نرو. درس ات را تمام کن، فردا که دکتر بشوی، بهتر می‌توانی به مردم کمک کنی! اما حسین در جواب می‌گوید: نه بدان در این جامعه، دکترامروز به درد نمی‌خورد. اول باید جامعه را درست کرد که بتوان دکتر خوبی برای جامعه و مردم شد. شنیدم بعداز اعدام حسین، دو الی سه نفر از اعضای خانواده‌ام را دستگیرکرده‌اند حد س می‌زنم که او وخواهر وبرادرم که با او بودند باشند. حسین خیلی با صداقت وگذشت وفداکار بود. او بسیار متواضع و فروتن بود. به‌خصوص به افراد وفامیل بهنگام بیماری کمک می‌کرد. همه فامیل او را دوست داشتند و به او و همسرش احترام می‌گذاشتند

مریم رجوی: سی‌امین سالگرد قتل‌عام سی هزار گل سرخ آزادی مردم ایران، روز سربلندی قیام‌کنندگان و هر ایرانی آزاده‌‌یی است که براندازی رژیم ولایت فقیه را اراده کرده است.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید سید محسن فاطمی


مشخصات مجاهد شهید سید محسن فاطمی
محل تولد: ساوه
تحصیلات: ديپلم
سن: 27
محل شهادت: ساوه
تاریخ شهادت: 1367

مختصری از زندگینامه محسن فاطمی
محسن متولد ۱۳۴۰ ومتولد ساوه ودیپلم بود. اوایل سال ۶۱ با گرفتن پایان خدمت برگشت. از آنجا که خانواده را می‌شناختند پیدا کردن کار غیرممکن شده بود. تا این‌که پدرم در شرکتی که کار می‌کرد و... توانست در آنجا به‌طور موقت استخدام شود. او در قسمت نقشه برداری کار می‌کرد. رشته تحصیلی او راه وساختمان بود. از صداقت وفداکاری زیادی برخوردار بود. نسبت به همسر وفرزند برادرمان (حسین که در زندان بود) مسئولانه برخورد می‌کرد و در تمام این مدت همراه مادر و پدر و همسر حسین، به اوین می‌رفت وتمام مخارج را او می‌پرداخت. در فاز نظامی به‌رغم این‌که قطع بود کارهایی از قبیل شعار نوشتن ورنگ پاشیدن روی عکس خمینی و... را انجام می‌داد. روزی که حسین برای مرخصی می‌آید شبانه ماشینی تهیه می‌کند و همراه او و همسرش و خواهرم به تهران می‌آیند تا از مرز خارج شده و به سازمان بپیوندند. اما موفق نمی‌شوند وقطع می‌شوند. ناچار حدود سه ماه در تهران مخفی زندگی می‌کنند. بعد از سه ماه مجدداً وصل می‌شوند وابتد قصد خارج کردن حسین را داشتند، اما حسین سر مرز زاهدان دستگیر می‌شود و دیگر محسن و همسر حسین و خواهرم نمی‌توانند بیایند و حدود ۸ماه در تبریز مخفی زندگی می‌کنند و بعد به ساوه برمی گردند که رژیم در ظاهر کاری نداشته، تا این‌که بعد از عملیات فروغ جاویدان و اعدام حسین، محسن را هم گرفتند و به فاصله کوتاهی او را هم اعدام کردند“.

مریم رجوی: مجاهدان و مبارزان قتل‌عام شده در سال ۶۷، سردارها را از خود بلند کردند تا ملت ایران در یکی از تاریک‌ترین ادوار تاریخ‌اش سربلند بماند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ تیر ۵, سه‌شنبه

مجاهد شهید سیدامیر طاهر شکرایی


مشخصات مجاهد شهید سیدامیر طاهر شکرایی
محل تولد: اراک
شغل: مهندس
سن: -
تحصیلات: -
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت:‌ 1360

متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی:  از عموم هموطنان می‌خواهم در کارزار ملی جمع‌آوری اطلاعات شهیدان، پیدا کردن مزارهای پنهان‌شده، و افشای آخوندها و جلادان دست‌اندرکار این جنایت، فعالانه مشارکت کنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ تیر ۲, شنبه

یادواره مادر ذاکری مجاهد قهرمان سکینه محمدی اردحالی


چشمهای مرا نبندید می‌خواهم حقانیت مجاهدین را به‌چشم ببینم! 

این آخرین خروش و فریاد مادر ذاکری در برابر جوخه تیرباران در نهم دی‌ماه۱۳۶۰ است. زنی قهرمان که در سن ۶۰سالگی گویی در میدان اعدام و تیرباران می‌خواست از جوانان میدان مقاومت و مبارزه سبقت بگیرد این فریاد را برآورد و آدمکشان خمینی را به سخره گرفت.
مجاهد شهید سکینه محمدی اردحالی سال ۱۳۰۳ در اراک به‌دنیا آمد. پدرش مدیر یک مجله‌ٌ مذهبی و اجتماعی به نام جمعه بود. مادر ذاکری پس ‌از طی تحصیلات ابتدایی، علوم مذهبی را نزد پدر آموخت. دلسوزی او نسبت به مشکلات مردم سبب شد که مردم محله‌های مختلف تهران او را برای ادارهٌ جلسه‌های مذهبی و آموزش قرآن دعوت کنند و در همان حال از او برای حل مشکلاتی که با آن مواجه بودند، کمک بگیرند. میزان اعتماد مردم به او به‌حدّی بود که افراد خیّر کمک‌های مالی خود را به او تحویل می‌دادند تا از‌طریق او این کمک‌ها را در اختیار نیازمندان قرار دهد. خانهٌ‌ او در خیابان گرگان تهران محل مراجعهٌ دردمندان و مستمندان بود که از نقاط مختلف تهران به آن‌جا روی می‌آوردند. مادرذاکری از جمله مادران سالخورده‌ای است که در مسیر آرمان‌های مجاهدین برای آزادی مردم و میهنش با تمام هستی به مبارزه با دو دیکتاتوری شاه و شیخ پرداخت. او که از زمان شاه با مواضع و دیدگاه‌های مجاهدین آشنا شده واز همان زمان در حمایت از مجاهدین به فعالیت پرداخته بود، درحاکمیت خمینی دجال نیز پایدارتر از گذشته به فعالیت و افشاگری علیه آخوندهای مرتجع ادامه داد . مادر ذاکری آرمانش را ، در جلسه‌های مذهبی، در کوچه و خیابان و در هرجا که فرصتی می‌یافت بی‌محابا تبلیغ می‌کرد. علاوه بر‌این او در انجمن مادران مسلمان باشور و علاقهٌ بسیار فعالیت می‌کرد. مادر ذاکری در همهٌ فعالیتهای انجمن مادران مسلمان، در تجمع ها و تحصنهای اعتراضی، نظیر اعتراض به دستگیری شهید سعادتی یا تظاهرات و راهپیمایی علیه پدیدهٌ چماقداری با جان‌ و‌ دل فعالانه شرکت می‌کرد و به همین جهت نیز بارها مورد حمله و هجوم پاسدارها و اوباش چماقدار خمینی قرار گرفت. او پیش‌از ۳۰خرداد نیز دست‌کم یک‌بار دستگیر شد و به مدت یک‌ماه در زندان، زیر فشارهای مختلف روحی و جسمی قرار گرفت تا شاید او را به دست‌کشیدن از آرمان مجاهدین وادار سازند، اما مادر از چنان موضع قاطع و اعتماد به‌نفسی با مزدوران برخورد می‌کرد که زندانبانان از روبه‌رو‌شدن با او وحشت داشتند. پس از ۳۰ خرداد ۶۰ رژیم خمینی مادرذاکری را همراه با ۷ فرزند و همسرش دستگیر کرد و ازهمان بدو اسارت، لاجوردی دژخیم سنگدل را به جان مادر انداخت. لاجوردی از همان ابتدا مادر را مورد بدترین سرزنش‌ها و آزارها قرارداد. اما مادر با آرامش خاطر و با روحیه‌ای بسیاربالا که حیرت همگان را برمی‌انگیخت، در برابر لاجوردی می‌ایستاد و شجاعانه به تهمت و تهدیدهای او پاسخ می‌داد. لاجوردی از شکنجه‌کردن مادر۶۰ ساله هیچ ابایی نکرد وعلاوه بر شکنجه‌های روحی، مادر را به زیر شدیدترین شکنجه‌های جسمی کشاند تا به خیال خود او را به ندامت و تسلیم وادار کند. اما وقتی خود را در برابر مقاومت این مادر ۶۰ساله درمانده یافت او را به جوخهٌ تیرباران سپرد. 
مادر ذاکری در لحظه‌ای که دربرابر جوخه تیرباران قرار گرفت دست دژخیمانی را که می‌خواستند چشمان او را ببندند پس زد وفریاد کشید « چشمانم را نبندید می‌خواهم باچشم خودم حقانیت مجاهدین را ببینم» آنگاه استوار و شکست‌ناپذیر در برابر جوخهٌ تیرباران با چشمانی باز و قلبی آرام پذیرای مرگ سرخ شد.
شهادت این مادر قهرمان نه تنها ساکنان منطقهٌ خیابان گرگان و نظام‌آباد، بلکه مردم نقاط مختلف تهران را تحت تأثیر گذاشت. بسیاری خانم محمدی را می‌شناختند و به او اعتماد و اعتقاد داشتند. زیرا خانم محمدی یا مادر ذاکری از زنان آگاه و مؤمنی بود که سال‌های متمادی جلسات مذهبی زنان را در تهران اداره می‌کرد. از‌این‌رو تیرباران جنایتکارانهٌ این مجاهد قهرمان در نهم دی‌ماه سال۶۰ حتی کسانی را که هنوز نسبت ‌به ماهیت خمینی و رژیم پلید او ابهام داشتند، به‌شدت تکان داد و موجی از نفرت در‌میان توده‌های مردم برانگیخت. 

مریم رجوی: نام‌های آنها را خمینی پنهان کرد، اما نام‌آورترین زنان و مردان تاریخ معاصر ایران‌اند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ خرداد ۱۲, شنبه

مجاهد شهید اصغر ملایری


مشخصات مجاهد شهید اصغر ملایری
محل تولد: اراک
شغل: ورزشکار
سن: 16
تحصیلات: -
محل شهادت: اراک
زمان شهادت: 1364

فیلمی از سنگ مزار مجاهد شهید اصغر ملایری که به دستمان رسیده است.


مریم رجوی: پارلمانها، احزاب سیاسی، سازمانهای مدافع حقوق‌بشر، رهبران مذهبی و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی در کشورهای مختلف را فرا می‌خوانم که برای همبستگی با مردم ایران، قتل‌عام زندانیان سیاسی ایران را قاطعانه محکوم کرده و از دولتهای خود بخواهند ادامه روابط سیاسی و تجاری با استبداد مذهبی را به توقف اعدام و شکنجه در ایران مشروط کنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ خرداد ۵, شنبه

مجاهد شهید عبدالحسین عزیزی


مشخصات مجاهد شهید عبدالحسین عزیزی
محل تولد: اراک
شغل: -
سن: 30
تحصیلات: -
محل شهادت: اراک
زمان شهادت: 1364

مریم رجوی: بله، چنان‌که مسعود، درباره این شهیدان گفته‌ است:‌ این خونهای پاک، جوشیدن آغاز خواهد کرد... و خمینی نخواهد توانست این شعله را خاموش کند... 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ خرداد ۲, چهارشنبه

مه جنت طلب


شعری برای مجاهد شهید یحیی طاعت مجد از شهدای عملیات فروغ جاویدان  که از داخل ایران برایمان فرستاده شده است.

به منظور یادبود مجاهد شهید یحیی طاعت مجد سروده ای با عنوان ((مه جنت طلب)) تقدیم میگردد.

تا که نام آشنای سازمان آید به لب
تا که نام اشرف وآن پادگان آید به لب
یاد یحیی زنده گردد آن مه جنت طلب
تا که نام آن فروغ جاودان آید به لب
تا که نام قلبهای مهربان آید به لب
یاد یحیی میدرخشد آن مه جنت طلب
تا که نام جان نثاران جوان آید به لب
تا که نام یک شهید لامکان آید به لب
یاد یحیی خوش درخشد آن مه جنت طلب
تا که نام مومنی اشرف نشان آید به لب
تا که نام تک تک رزمندگان آید به لب
یاد یحیی زنده گردد آن مه جنت طلب
تا که نام روحبخش عاشقان آید به لب
تا که نام نامدار مخلصان آید به لب
یاد یحیی زنده گردد ٱن مه جنت طلب
تا که نام اعتقاد و آرمان آید به لب
تا که نام شیرمردان ژیان آید به لب
تا که نام خوبرویان جوان آید به لب
تا که نام قهرمانی خوش زبان آید به لب
یاد یحیی خوش درخشد در دل بیتاب شب
تا که نام ناجیان پرتوان آید به لب
تا که نام یک مجاهد ناگهان آید به لب
تا که نام یک مبارز بی امان آید به لب
تا که نام ناز یحیی هر مکان آید به لب
یاد یحیی زنده گردد آن مه جنت طلب
تا که نام پیکر خونین لبان آید به لب
ت اکه نام بلبل بی آشیان آید به لب
یاد یحیی چون منور در دل بیتاب شب  
تا که نام ناز یحیی نقش بندد روی لب
با ارادت دست بر سینه کنم  عرض ادب /   اردیبهشت 1397

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ اردیبهشت ۲۵, سه‌شنبه

مجاهد شهید حمید رضا حسن خانی


مشخصات مجاهد شهید حمید رضا حسن خانی
محل تولد: اراک
شغل: دانش آموز
سن: 19
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: اراک
زمان شهادت: 1360

مریم رجوی: نام‌های آنها را خمینی پنهان کرد، اما نام‌آورترین زنان و مردان تاریخ معاصر ایران‌اند. مزارهایشان را مخفی کرده‌اند، اما حاضرترین و آشکارترین وجود رزمنده ملت ایران‌اند. و سال‌هاست بر سر دار رفته‌اند، اما سرود سرخ آزادی بر زبان آنها جاری است.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید ابوالفضل طاهری


مشخصات مجاهد شهید ابوالفضل طاهری
محل تولد: اراك
تحصيل: دانش آموز
سن: 18
محل شهادت: اراک
زمان شهادت: 1360

متاسفانه از اين شهيد  قهرمان اطلاعاتى نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی: خونهای مجاهدین و مبارزین آرمانخواه، هرگز از جوشش بازنمی‌ماند و در تمام این سالیان، روح عصیان و اعتراض جامعه ایران در پیکار با رژیم ولایت فقیه بوده است.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ اردیبهشت ۲۲, شنبه

مجاهد شهید علیرضا جهانگرد


مشخصات مجاهد شهید علیرضا جهانگرد
محل تولد: اراک
شغل: دانش آموز
سن: 17
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: اراک
زمان شهادت: 1360

متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی: از عموم هموطنان می‌خواهم در کارزار ملی جمع‌آوری اطلاعات شهیدان، پیدا کردن مزارهای پنهان‌شده، و افشای آخوندها و جلادان دست‌اندرکار این جنایت، فعالانه مشارکت کنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید نوشین جنتی


مشخصات مجاهد شهید نوشین (ملوک) جنتی (ماندگاران نجفی)
محل تولد: اراک
شغل: -
سن: 23
تحصیلات: -
محل شهادت: اراک
زمان شهادت:‌1362

متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی: از خانواده‌های شهیدان و زندانیان سیاسی می‌خواهم که با حضور بر سر مزار شهیدان، حق پایمال‌شده خود برای برپایی مراسم بزرگداشت فرزندان قهرمان خود را به رژیم آخوندی تحمیل کنند.  

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۸, سه‌شنبه

یادواره شهیدان مجاهد خلق در شهراراک بخش سوم


یادواره شهیدان مجاهد خلق در شهراراک بخش سوم 

شعله های قیام و کهکشان ستارگان اراک 
شیر زنان و کوه مردانی که جان خویش را نثار راه  آزادی کردند.





با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید