۱۳۹۸ شهریور ۹, شنبه

مجاهد شهید محمد گرجی - گرد گردنفراز جنوب تهران


مشخصات مجاهد شهید محمد گرجی
محل تولد: زرند ساوه
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 60
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392
از فرماندهان ارتش آزادیبخش ملی ایران
زندانی سیاسی رژیم شاه: بیش از 2سال

«اگر زمانه هزار بار پر فتنه‌تر و سخت‌تر از این هم بشود، برای فدایی اشرفی چه باک، اشرف در رزم و جنگ سرنگونی است». محمد گرجی.
ورد زبانش «بچه‌های جنوب شهر» بود. افتخار می‌کرد که بچهٴ جوادیه و نازی‌آباد است. می‌گفت:
«اگه آتیش قیام به بچه‌های جنوب شهر برسه، دیگه خاموش شدنی نیست. چون اونا هستن که بدبختی و تحقیر و فقر و بیکاری رو تا بن استخون لمس می‌کنن».
محمد که خود از کودکی با فقر و محرومیت و رنج کار آشنا بود، همیشه از تجارب خودش در کار و مبارزه با بچه‌های جنوب شهر می‌گفت و از شجاعت و مایه‌گذاری آنها تعریف می‌کرد. 15ساله بود که در اعتصاب معروف به شرکت واحد شرکت کرد و به همین علت دستگیر شد و چند روز را در بازداشت به‌سر برد.
در سال50، با آغاز جنبش انقلابی مسلحانه، محمد احساس کرد که راه مقابله با فقر و نابسامانیهایی را که در پیرامونش می‌دید یافته است. از این‌رو برای وصل به این جنبش به هر دری می‌زد و در همین رابطه با تعدادی از دوستانش یک هستهٴ انقلابی تشکیل داد که کار اصلی آن مطالعه و تبلیغ دیدگاههای جنبش مسلحانه و تلاش برای پیوستن به آن بود. در جریان همین تلاشها بود که در سال53 و در حالی که دوران سربازی خود را می‌گذراند دستگیر شد. او در زندان با مجاهدین و آرمان مجاهدین آشنا شد و از سال 54 با تمام وجود به آن گروید. پس از آزادی از زندان در سال56 نیز در ارتباط با تشکیلات مجاهدین در بیرون از زندان قرار گرفت و به فعالیتهای انقلابی خود ادامه داد.
پس از پیروزی انقلاب، مجاهد قهرمان محمد گرجی در سمتهای مختلف انجام وظیفه کرد و در سال 61 پس از اعزام به منطقه، در یکانهای رزمی سازماندهی شد و در سمتهای مختلف از فرمانده گروه تا فرمانده یکان زرهی در عملیات مروارید، مسئولیتهای خود را با رشادت و جنگندگی که از خصوصیات بارز او بود، به انجام رساند.
اوج شکوفایی انقلابی محمد، در دوران پایداری پرشکوه 10ساله در اشرف است. او در مسئولیت حفاظت اشرف از جان مایه می‌گذاشت و این از ایمانش به قدر و جایگاه اشرف و در مقاومت مردم ایران نشأت می‌گرفت. او خود در یکی از نوشته‌هایش در مرداد 90 می‌نویسد:
 «در این دورهٴ پرشکوه بعد از فروغ اشرف که نام مجاهد و اشرف جهانی (شده) اکنون با خلق قهرمان و اشرف‌نشانان می‌رود تا ارتجاع هار را از سرزمین ایرانمان محو نابود کند».
اما یک سالی که محمد به‌عنوان یکی از صد نفر حافظان اشرف در اشرف مانده بود، بی‌تردید درخشانترین و افتخار آمیزترین فراز زندگی این فرمانده انقلابی و پاکباز مجاهد خلق است. او خود در نقشه مسیرش در سال92 نوشته است:
 «بی شک به‌عنوان فدایی اگر زمانه هزار بار پر فتنه‌تر و سخت‌تر از این هم بشود، برای فدایی اشرفی چه باک! اشرف در رزم و جنگ سرنگونی است. خصوصاً از هر طرف که می‌بینیم دوران عوض شده و پیکر فرتوت رژیم آخوندی درهم‌شکسته و پاره پاره می‌شود».
محمد، صدق خود در این نوشته و تمام دوران حیات پرافتخار خود را با رزم قهرمانانه و شهادت سرفرازانهٴ خود، به اثبات رساند؛ رزمی که خود دشمن پلید آن را فراتر از فروغ جاویدان توصیف کرده. محمد گواهی دیگر شد بر پیروزمندی راه و آرمان مجاهدین خلق ایران. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ شهریور ۸, جمعه

مجاهد شهید قباد سعید پور - سخت‌کوش و راهگشا


مشخصات مجاهد شهید قباد سعیدپور
محل تولد: اراک
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 55
تحصیلات: دانشجوی سال سوم آمار صنعتی – هند
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392

«هم‌چنانکه از روز نخست ورودم به مبارزه، راه و مسیر پرافتخار مجاهدین را با کهکشانی از شهیدان و اسیرانش انتخاب کردم، با افتخار و سر بلندی تکرار و باز تکرار می‌کنم که آری من مجاهد خلقم، می‌خواهم مجاهد بمانم و مجاهد بمیرم.
به‌عنوان یک مجاهد اشرفی متعهد می‌شوم که به عهد و پیمانم با خدا و خلق و شهیدان مجاهد از احمد تا آخرین شهید یعنی صبا پایدار و استوار بمانم». قباد سعید پور 3آبان 1390.
این، کلمات مجاهد شهید قباد سعیدپور (فرمانده سعید) از فرماندهان رشید ارتش آزادی ایران است که سلاحش بارها بر جلادان و پاسداران شب اختناق میهن ما، آتش ریخت. قباد که از 20سالگی مبارزه و مجاهدت را آغاز کرد.
«اولین بار از طریق برادر مجاهد شهید احمد شادبختی با سازمان آشنا شدم و چند دفاعیه (از مجاهدین) خواندم. در این دوران عموماً در شهرهای اراک و قم و اصفهان و آبادان که برادر و خواهرانم در آنجا بودند در تظاهرات و حرکات مردمی شرکت می‌کردیم».
 «در سال 57 بعد از خروج از کشور (به هندوستان) اقدام به تأسیس جمع هواداران سازمان کردیم. در سال 58 ارتباطمان برقرار شد. تا قبل از اعزام به منطقه به‌عنوان عضو شورای انجمن (هند) کار می‌کردم».
 «سال 60 مسؤل پیگیری امور هواداران سازمان در شمال هند بودم تا سال 64 که به منطقه اعزام شدم».
مجاهد قهرمان قباد سعید پور در سال 65 در یکانهای رزمی سازماندهی شد و… از فرمانده گروه تا فرمانده یکان مهندسی، مسئولیتهای خود را با سختکوشی و صلابت و جنگندگی، به انجام رساند. سعید در اغلب عملیاتی مجاهدین قبل از تشکیل ارتش آزادی شرکت داشت و از بدو تأسیس ارتش آزادی در گردانهای رزمی و در نبردهای بزرگ هم‌چون آفتاب و چلچراغ و فروغ جاویدان جنگید. پرچم ارتش آزادی با دستان و با عزم چنین مجاهدانی پیاپی برفراز تلهای پایگاههای تسخیر شده پاسداران ستم ولایت‌فقیه فرود می‌آمد.
فرمانده سعید، در دوران پایداری پرشکوه 10ساله در اشرف، صفحات زرین زندگی انقلابی‌اش را نوشت. او در در هر کجا که نیاز بود حضور داشت، از جان مایه می‌گذاشت چرا که قلبی مالامال از عشق به آزادی و بر پایی جامعه‌ای عاری از ستم داشت.
فرمانده سعید در وصیتنامه خود نوشت:
«… خود را در راه بهروزی خلق قهرمان ایران فدا می‌کنم. باشد که این ذره از فدا، گامی هر چند کوچک در جهت رها شدن خلق از چنگالهای خمینی ضدبشر و در راستای جامعه بی‌طبقه توحیدی باشد. من در حالی که افقهای درخشان آزادی را در مقابلم می‌بینم، از خانواده، دوست و هموطن و... می‌خواهم که رهروانی مستحکم در راهی که به پیشتازی مسعود و مریم و تا نفی هر گونه تبعیض طبقاتی، فرهنگی و جنسی و قومی… باشند».
او خود در یکی از نامه‌هایش درباره پایداریش در اشرف به‌ویژه در آخرین مرحلهٴ آن که به‌شهادت قهرمانه‌اش انجامید این‌گونه نوشت:
«به بودنم در اشرف پایدار به‌عنوان کوچکترین عضو این جمع افتخار می‌کنم.
پرچم هیهات در دست بر هر گونه ضعف و سستی و ذلت غلبه می‌کنم بار دیگر در خاطره 1304 شهید فروغ جاویدان با پیشوای تاریخی و عقیدتی مجاهدین و با سازمان و رهبری تجدیدعهد می‌کنم».
جنگ او و سایر مجاهدینی که در کنارش در سپیده دمان دهم شهریور به خون غلتیدند، با حاکمیت جنایتکار ولایت فقیه بود که به نام اسلام هر گونه تبعیض طبقاتی، فرهنگی و جنسی و قومی را ترویج می‌کند.
او که خود نماد استحکام بود، خون و خاطره‌اش استحکام بخش یکانهای قیام در نبرد سرنگونی است. 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید